- طواف کردن
- پیرا گشتن از آیین های هنج گرد چیزی گشتن دور زدن، گرد چیزی گشتن دور زدن
معنی طواف کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- طواف کردن ((~. کَ دَ))
- گرد چیزی گشتن، دور زدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در بدر کردن، خراب کردن ویران ساختن، غارت کردن چپاول کردن
پایدار ماندن، پاییدن
گسیل داشتن، روانه کردن
باز مانیدن، درنگ کردن درنگیدن، پانیدن پادن درنگ کردن باز ایستادن، ثابت ماندن (در امری)
کسی را بر مرکوبی نشاندن تا از جایی به جایی رود
نوشتن از روی مکتوب و نوشته اصلی
شاهد قرار دادن، گواه گردانیدن
نادرست نویسی تراز کردن هموار کردن برابر کردن هموار کردن برابر کردن مسطح کردن، نقش کردن بر جامه تطریز
کار بزرگ انجام دادن
در نیام کردن، کوتاه آمدن، دست برداشتن درغلاف گذاشتن در نیام کردن، دست از کاری باز داشتن منصرف شدن، ترک دعوی و خصومت کردن کوتاه آمدن در مشاجره
زیاده روی کردن افراط، اسراف کردن
استشهاد، گواه گرفتن
در پیچیدن: چکسه نهادن پیچیدن چیزی را در میان پارچه یا کاغذ
ویهپیدن لوت کردن
جنگیدن جنگیدن محاربه کردن: پس بر آن قرار گرفت که مصاف کنند و تاش گرگ پیر بود و چهل سال سپهسالاری کرده بود
معاف داشتن
آگاهاندن مطلع کردن آگاه کردن مستحضرساختن: (گفت والله آمدم من بارها تاتراواقف کنم زین کارها) (مثنوی)
روان گردانیدن، روان ساختن، جاری کردن، جریان دادن، کنایه از ازبر کردن درس یا مطلبی، برای مثال ما طفل مکتبیم و بود گریه درس ما / ای دل بکوش تا سبق خود روان کنیم (ابوالقاسم فندرسکی - لغتنامه - روان کردن) ، کنایه از رواج دادن، روغن زدن و نرم کردن، روانه کردن، گسیل داشتن، فرستادن، به راه انداختن
کسی را بر مرکب نشاندن، بر نشاندن، جا دادن چیزی بر روی چیز دیگر مثل جای دادن نگین بر روی انگشتری
در غلاف گذاشتن، در نیام کردن شمشیر، کنایه از کوتاه آمدن در برابر شخص قوی
isentar
делать паузу
согласиться
pausieren